Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دل نوشته

گیریم که سلام..!
به فرض که حالت را بپرسم!
 
سراغت را بگیرم...
 
بودنت را گدایی کنم...
 
چه فرقی میکند؟!
 
وقتی باز،آنگونه هستی که نباید باشی..!!

 سیگار

+نوشته شده در جمعه 17 آذر 1398برچسب:سلام , شعر , تنهای و خسته و تکرار و همان گونه,ساعت16:10توسط امیر | |

خیلی دیر اومدین

دیگه دیره

تموم شدم

رفتم به خواب ابدی

منم رفتم به اعماغ خاطره هاتون

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت23:53توسط امیر | |

روی پیشانی ام سیاه شده
دستمال ِ سپید مرطوبم
دارم از دست می روم اما
نگرانم نباش ، من خوبم !

هیچ حسی ندارم از بودن
تیغ حس میکند جنونم را
دارم از دست می دهم کم کم
آخرین قطره های خونم را

در صف ِ جبر خاک منتظرم
اختیار زمان تمام شود
زندگی مثل فحش ارزان بود
مرگ باید گران تمام شود !

از سرم مثل آب می گذرد
خاطراتی که تلخ و شیرین است
زندگی را به خواب می بینم
مرگ ، تعبیر ابن سیرین است !


در سرت کل ّ ِ خانه چرخیدن
توی تقدیر در به در گشتن
هیچ راهی برای رفتن نیست
هیچ راهی برای برگشتن

خودکشی بر چهار پایه ی عشق
مثل اثبات دال و مدلولی است
نگرانم نباش ، من خوبم
« مرگ یک اتفاق معمولی است ! » *

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت23:45توسط امیر | |

تصمیم گرفتم اشمب از زندگی کردن اجباری خلاص شوم

برای اخرین بار

برای اخرین لحظات

اخرین سیگار های زندگیم رو میکشم

امشب شب اخریست که مینویسم

دیگر بر نمیگردم


خدا حافظ

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت23:37توسط امیر | |

میدونی یه مواقعی هستش که خیلی دلت گرفته

دلت میخواد با یکی درد و دل کنی اما کسی نیستش که به حرفات گوش بده

همنجوری سرت رو میزاری به یه دیوار سرد و اروم اروم واسه خودت اشک میریزی

البته در این بین هستن کسایی که وقتی اشکت رو میبینن دلشون واست میسوزه

میخوان کمکت کنن

اما اونا هم بعد از یه مدتی ازت خسته میشن و رهات میکنن

گاهی اینقدر دلت گرفته که اشک خود به خود از گونه هات سرازیر میشه

همه خاطرات زندگیت از جلوی چشمات عبور میکنه

نه اهنگ گوش کردن

نه قدم زدن

هیچ چیزی نمیتونه کمکت کنه

الان من دلم از تموم ادما پره

دلم گرفته یه عالمه

خوشا بحال اونایی که هیچ غمی ندارن تو زندگیشون و خیلی سرخوشن

 

+نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت23:17توسط امیر | |

خواستم داد شوم… گرچه لبم دوخته است
خودم و جدّم و جدّ پدرم سوخته است
خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم
خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم
وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم
کامپیوتر شدم و بازی ِ خوبی کردیم
کسی از گوشی مشغول، به من می خندید
آخر مرحله شد، غول به من می خندید!
دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم
وسط تلویزیون باختم و جان دادم!
یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا
بازی مسخره ای بود… رها کرد مرا!
با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم
شوت بودم! که به بازی بدی شوت شدم!!
خشم و توپیدن من! در پی ِ یاری تازه
ترس گل دادن تو در وسط ِ دروازه
آنچه می رفت و نمی رفت فرو… من بودم!
حافظ ِ اینهمه اسرار ِ مگو، من بودم
«آفرین بر نظر ِ لطف ِ خطاپوشش» بود
یک نفر، آن طرف ِ گوشی ِ خاموشش بود
از تحمّل که گذشتم به تحمّل خوردم
دردم این بود که از یار ِ خودی گل خوردم!
حرفی از عقل ِ بداندیش به یک مست زدند
باختم! آخر بازی، همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
بوی زن دادم و زن داد به موی فـَشِنم!!
راه رفتم که به بیراهه ی خود، مطمئنم
عینک دودی ام از تو متلک می انداخت
بعد هر سکس، مرا عشق به شک می انداخت
خواندم و خواندی ام از کفر هزاران آیه
بعد بر باد شدم با موتور همسایه
حسّ عصیان زنی که وسط سیبم بود
حسّ سنگینی ِ چاقوت که در جیبم بود
زنگ می خوردی و قلبم به صدا دوخته بود
«تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود»
روحت اینجا و تن ِ دیگری ات می لرزید
اوج لذت به تن ِ بندری ات می لرزید
خسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبود
خسته از منظره ی خسته ی تهران در دود
خسته از بودن تو، خسته تر از رفتن تو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راه آهن» تو
خسته از بازی ِ این پنجره ی وابسته
رفتم از شهر تو با سوت قطاری خسته
وسط گریه ی آخر… وسط ِ «تا به ابد»
تخت بودم به قطاریدن ِ تهران-مشهد
شب تکان خورد و به ماتحت، صدا خارج کرد
دستی از دست تو از ریل، مرا خارج کرد
سوختم از شب ِ لب بازی ِ آتش با من
شوخی مسخره ی فاحشه هایش با من
کز شدم کنج اطاقم وسط ِ کمرویی
«نیچه» خواندم وسط ِ خانه ی دانشجویی
مرده بودی و کسی در نفس ِ من جان داشت
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت!
کشتمت! تن زده در ورطه ی خون رقصیدم
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
بال داریم که بر سیخ، کبابش کردند!
شعر خواندیم اگر فحش حسابش کردند!
دکتر ِ مرده که پای شب ِ بیمار بماند
«هر که این کار ندانست در انکار بماند»
فحش دادند و دلم خون شد و عمری خون خورد!
تلخ گفتند و کسی با خود ِ تو زیتون خورد
شب ِ من وصل شد از گریه به شب های شما
شب قسم خورد به زیتون و به لب های شما
شب ِ قرص از وسط ِ تیغ… شب ِ دار زدن…
شب ِ تا صبح، کنار تلفن زار زدن
شب ِ سنگینی یک خواب، کنار تختم
لمس لبخند تو در طول شب بدبختم
شب ِ دیوار و شب ِ مشت، شب ِ هرجایی
شب ِ آغوش کسی در وسط تنهایی
شب ِ پرواز شما از قفس خانگی ام
شب ِ دیوانگی ام در شب دیوانگی ام
پاره شد خشتک من روی کتابی دینی
«تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی»
خام بودم که مرا سوختی از بس پختم!
پاره شد پیرهنم… دیدم و دیدی: لختم
فحش دادم به تو از عقل، نه از بدمستی!
مست کردم به فراموشی ِ «بار ِ هستی»
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!
وسط آینه دیدی و ندیدم خود را
در شب یخزده سیگار کشیدم خود را
به خودم زنگ زدم توی شبی پاییزی
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی
درد بودیم اگر دردشناسی کردیم
کافه رفتیم! ولی بحث سیاسی کردیم
گریه کردیم به همراهی ِ هر زندانی
فحش دادیم به آقای ِ شب ِ طولانی
گریه کردیم ولی زیر پتویی ساکت
فحش دادیم به اخبار تو در اینترنت
عشق، آزادی ِ تو بود و نبودی پیشم
«من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم؟!»
سرد بود آن شب و چندی ست که شب ها سردند
ما که کردیم دعا تا که چه با ما کردند!
صبح، خورشید زد و شب که به پایان نرسید
به تو پیغام ِ من از داخل زندان نرسید
گریه کردم به امیدی که ندارم در باد
«آه! کز چاه برون آمد و در دام افتاد»
خنده ام مثل ِ همه چیزم و دنیا الکی ست
اوّل و آخر ِ این قصّه ی پر غصّه یکی ست!
از دروغی که نگفتیم و به ما می شد راست
«کس ندانست که منزلگه ِ مقصود کجاست»
خسته از هرچه نبوده ست که حتما ً بوده!
خسته از خستگی ِ این شب ِ خواب آلوده
می نشینم وسط ِ گریه ی تهران در دود
می نشینم جلوی عکس زنی خواب آلود
گم شده در وسط اینهمه میدان شلوغ
بغض من می ترکد در شب تو با هر بوق
به کسی در وسط ِ آینه ها سنگ زدن!
به زنی منتظر ِ هیچ کست زنگ زدن
به زنی با لب خشکیده و چشمی قرمز
به زنی گریه کنان روی کتاب ِ «حافظ»
به زنی سرد شده در دل ِ تابستانت!
به زنی رقص کنان در وسط ِ بارانت
به زنی خسته از این آمدن و رفتن ها
به زنی بیشتر از بیشتر از تو، تنها!

+نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:,ساعت22:27توسط امیر | |


خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگار


شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار

این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی است

لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار

یک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدند

ناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگار

در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد

پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار

بر سنگ فرش کوچه خوابیده بی سرانجام

این مرده ی کفن خوار سیگار پشت سیگار

صد صندلی در این ختم بی سرنشین کبودند

مردی تکیده، بیزار سیگار پشت سیگار

تصعید لاله ی گوش با جیغ های رنگی

شک و شروع انکار سیگار پشت سیگار

این پنج پنجه امشب همخوابگان خاکند

بدرود دست و گیتار سیگار پشت سیگار

مردم در این رهایی در کوچه های بن بست

انگار ها نه انگار سیگار پشت سیگار

ماسیده شد تلافی بر میله میله پولاد

در یک تنور نمدار سیگار پشت سیگار

مبهوت رد دودم، این شکوه ها قدیمی است

مومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار

لخت و پلید با اخم کنج اتاق تاریک

در بستری گنهکار سیگار پشت سیگار

صد لنز بی ترحم در چشم شهر جوشید

وین شاعران بیکار سیگار پشت سیگار

در لابلای هر متن این صحنه تا ابد هست

مردی به حال اقرار سیگار پشت سیگار

اسطوره های خائن در لابلای تاریخ

خوابند عین کفتار سیگار پشت سیگار

عکس تو بود و قصه، قاب تو بود و انکار

کوبیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار

با یک طپانچه امشب این عطسه هم ترور شد

شلیک تیر اخطار سیگار پشت سیگار

هر شب همین بساط است، چای و سکوت و یک فیلم

بعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگار

ته مانده های سیگار در استکانی از چای

هاجند و واج انگار سیگار پشت سیگار

کنسرو شعر و سیگار، تاریخ انقضا خورد

سه/یک/ممیز چهار سیگار پشت سیگار

خودکار من قدیمی است گاهی نمی نویسد

یک مارک بی خریدار سیگار پشت سیگار

+نوشته شده در جمعه 1 دی 1391برچسب:,ساعت22:8توسط امیر | |

چقدر شبیه سیگار تو هستم..

 

آتشم زدی ...

 

روشنم کردی...

 

پکم زدی...

 

دود شدم خاکستر شدم...

 

دیگه آخرهاشه دارم تموم میشم......

سیگار پشت سیگار خودم را دود میکنم ....

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:35توسط امیر | |

هوس سيــگار کشيدن روے پشت بام چند وقتيه به جونم افتاده دلم مي خواهد به آسمـ ـون نزديکتر بشم

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:34توسط امیر | |


به قیمت سپید شدن موهایم تمام شد ولی آموختم که..

 

ناله ام سکوت باشد،

 

گریه ام لبخند،

 

و تنها همدمم سیگار...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,ساعت12:32توسط امیر | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد